وب سایت شخصی محمد شاکری موحد
دلم تنگ است... دلم می سوزد از باغی که می سوزد. نه دیداری! نه بیداری! نه دستی از سر یاری...مرا آشفته می دارد، چنین آشفته بازاری!...